کد مطلب:193925 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:168

تقدیر الهی و رضایت
اعلموا أنه لن یؤمن عبد من عبیده حتی یرضی عن الله فیما صنع الله الیه و صنع به علی ما أحب و كره، و لن یصنع الله بمن صبر و رضی عن الله الا ما هو أهله و هو خیر له مما أحب و كره [1] ؛ بدانید كه هیچ یك از بندگان هرگز به مقام ایمان [كامل] نمی رسد مگر این كه نسبت به مقدرات الهی راضی باشد، چه مورد پسند او باشد و چه نباشد. خدای متعال هرگز نسبت به بندگان صابر و راضی جز آنچه شایسته آنان است انجام نمی دهد و مقدرات او از آنچه می پسندند و نمی پسندند برایشان بهتر است.

ایمان بنده خدا كامل نمی شود مگر آن كه به آنچه خدا برای او مقدر كرده رضایت داشته باشد. منظور از ایمان در این جا درجات بالای ایمان است؛ چرا كه ایمان درجاتی دارد و اگر كسی به مقدرات الهی رضایت نداشته باشد در درجه بالای ایمان قرار ندارد، و ایمان او ایمان كاملی نیست. البته، این معنا با قرار دادن آیات و روایات دیگر در كنار این روایت و مقایسه آنها به دست می آید. «عبید» همانند «عباد» جمع كلمه «عبد» است. كلمه عبید همیشه در جاهایی استعمال می شود كه بار منفی داشته باشد به خلاف كلمه عباد كه استعمال آن در معانی منفی و مثبت است یعنی به هر دو معنا استعمال می شود؛ به عنوان مثال خدای متعال در قرآن می فرماید؛ «ما ربك بظلم للعبید [2] ؛ پروردگار تو



[ صفحه 126]



هرگز به بندگان [خود] ستم روا ندارد». در این جمله چون بحث از ظلم است و ظلم مقوله ای ناپسند است، كلمه «عبید» به كار برده شده و از عباد استفاده نشده است. این جمله در قرآن بارها آمده و در تمام موارد لفظ عبید به كار رفته است. معنای این آیه چنین است: اگر بلایی به سر بندگان خدا می آید، در واقع خود آنها مقصرند و خدا در حق آنها كوتاهی نكرده است. در این جا حضرت با استفاده از «لن» در جمله، سلب ایمان ابدی را افاده می كند. در این دنیای فانی هر كس ممكن است در ادوار مختلف، دستخوش اوضاع گوناگونی شود. همه مردم علم، عمر طولانی، ثروت، زن، فرزند،، جایگاه اجتماعی و موفقیت را دوست دارند و در مقابل، فقر و بیماری و مظلومیت را دوست ندارد. امام علیه السلام می فرمایند: مؤمن كسی است كه به همه اینها راضی باشد. یعنی چه در حال خوشی و ثروتمندی و سلامت، و چه در حال فقر و بیماری و بدبختی به مقدرات الهی راضی باشد. مطلب شایان تامل در آیه پیش گفته آن است، كه امور نامطلوب در دنیا نتیجه اعمال نامناسب خود انسان است و باعث اصلی خود اوست و چه قاصر باشد و چه مقصر، در هر صورت تخلف و خطا از جانب خود او است.

در كلام و لغت عربی ظرافت های زیادی وجود دارد؛ به عنوان مثال در این زبان گاهی یك حرف معنای فعل را تغییر می دهد. در همین قسمت از روایت لفظ «صنع» یك بار با «الی» و بار دیگر با حرف «ب» متعدی شده است. ماده «صنع» اگر با «الی» آمده باشد به معنای نیكی و خوبی است، اما اگر با حرف «ب» متعدی شده باشد به معنای بدی و امور ناخوشایند است. به عنوان مثال اگر خداوند به كسی سلامتی داده باشد می گویند: «صنع الله الیه العافیة» و اگر سلامتی را از كسی سلب كرده باشد و او را به بیماری دچار كرده باشد می گویند: «صنع الله به المرض». جمله «فیما صنع الله الیه و صنع به علی ما أحب و كره» مشتمل بر صنعت لف و نشر مرتب است؛ یعنی «صنع الله الیه» مربوط به «ما أحب»، و «صنع به» مربوط به «كره» است. انسان باید به خودش بقبولاند كه وضعیتی كه در آن قرار دارد، به مصلحت او و مطابق مقدرات الهی است. اگر برخی از امور و اوضاع را نمی پسندد و از وضعیت خویش دل خوشی ندارد، با خود بگوید: خدا این وضعیت را برای من قرار داده است، پس من نیز راضی به رضای او هستم. درست



[ صفحه 127]



است كه این وضعیت خوشایند من نیست اما چون خدا چنین خواسته من رضایت دارم. هرچه از دوست رسد نیكو است.


[1] متن نامه.

[2] فصلت، آيه 46.